الوقت- در ماههای اخیر، منطقه غرب آسیا و قفقاز جنوبی شاهد تحولات چشمگیری در عرصه ژئوپلیتیکی بوده است که نشان دهنده تلاشهای گسترده برای بازتعریف موازنه قدرت و شبکههای همکاری میان بازیگران مختلف است. یکی از تحرکات مهم در این زمینه، سفر ناگهانی احمد الشرع (ابومحمد جولانی)، رئیس دولت موقت سوریه و یکی از برجسته ترین چهرههای مخالفان سوری به جمهوری آذربایجان است که موجی از تحلیلها و گمانهزنیها را برانگیخت. جولانی روز شنبه (21 تیر) با استقبال رسمی مقامات بلندپایه وارد باکو شد، رویدادی که نمیتوان آن را صرفاً تشریفاتی دانست.
در دیدار جولانی با مقامات آذربایجان، یک تفاهمنامه همکاری در عرصه انرژی امضا شد، که طی آن گاز آذربایجان از ترکیه به سوریه در آینده نزدیک صادر خواهد شد و این امر به بهبود امنیت انرژی سوریه کمک خوهد کرد. در این دیدار مطرح شد که آذربایجان قادر به کمک به احیای بخش انرژی سوریه است. بر اساس گزارش «میدل ایست آی»، الجولانی در دیدار با الهام علیاف، رئیس جمهور آذربایجان، تلاش داشته رئیسجمهور آذربایجان را برای حضور شرکت نفتی سوکار در حوزههای نفتی شرق سوریه ترغیب کند.
احمد الشرع از زمان قدرتگیری در سوریه، تلاش کرده چهرهای سیاسی و میانهروتر از خود به نمایش بگذارد و این تغییر رویکرد (در شعار)، در چارچوب فشارهای منطقهای و بینالمللی و همچنین ضرورت همگراییهای راهبردی صورت گرفته است اگرچه در عمل، جریان تحت رهبری او همچنان از رویههای ایدئولوژیک گذشته تحریرالشام در برخورد خشونتآمیز با اقلیتها پیروی میکند و انحصارگری در قدرت سیاسی پایان نیافته است.
از سوی دیگر، جمهوری آذربایجان که در سالهای اخیر با به راه انداختن جنگ و بیثباتی به شدت در پی دگرگون کردن وضعیت ژئوپلیتیکی منطقه قره باغ و آسیای میانه بوده است، با بهرهگیری از موقعیت جغرافیایی استراتژیک خود در تقاطع غرب آسیا، قفقاز و اروپا به دنبال ارتقای نفوذ سیاسی، اقتصادی و امنیتی در منطقه است. توسعهطلبی ارضی و جاهطلبی ژئوپلتیکی باکو در سالهای اخیر، با محوریت تلاش برای ایجاد کریدور زنگهزور، این کشور را به سوی ائتلافسازی با رژیم صهیونیستی سوق داده است که به دلایل مختلف امنیتی و سیاسی و اقتصادی برای توسعه نفوذ خود در آسیای میانه در نزدیک شدن به مرزهای جمهوری اسلامی ایران خیز برداشته است.
در این شرایط سفر جولانی به باکو ابعادی فراتر از روابط دوجانبه را شامل میشود که به منافع امنیتی تهران نیز مرتبط است.
سفر جولانی به باکو فراتر از روابط دوجانبه
سفر احمد الشرع به جمهوری آذربایجان گرچه به ظاهر حول محور توافقات انرژی و تقویت روابط دوجانبه بود اما در واقع اهدافی فراتر از مسائل رسمی وجود داشت. به گفته برخی رسانهها، این سفر تنها به دیدار با مقامات باکو محدود نمیشود و قرار بود گفتگوهایی میان الشرع و نمایندگانی از رژیم صهیونیستی نیز در باکو صورت گیرد.
گفتگوی محرمانه مقامات سوری با صهیونیستها تازگی ندارد و در ماههای اخیر دیدارهای متعددی میان مقامات دو طرف در کشورهای مختلف برگزار شده است. پیش از این، امارات نقش کلیدی در فرآیند نزدیکی دولت موقت سوریه به تلآویو ایفا میکرد، اکنون به نظر میرسد این مأموریت حساس به باکو واگذار شده که با برخورداری از روابط مستحکم با تلآویو، مناسبات گرم با آنکارا و کانالهای پنهان با طیفهایی از اپوزیسیون سوریه تبدیل به بستری مناسب برای این قبیل گفتگوها شده است.
جمهوری آذربایجان در سالهای گذشته روابط نزدیک و همکاریهای گستردهای با رژیم اشغالگر برقرار کرده است، به طوری که تلآویو یکی از شرکای اصلی باکو در حوزه فناوری، نظامی و انرژی محسوب میشود. این همکاریها در قالب پروژههای مشترک نظامی و اقتصادی جلوه مییابد و دو طرف منافع متقابلی را دنبال میکنند. همانطور که در جنگ دوم قرهباغ در سال 2020، آذربایجان از پهپادهای صهیونیستی برای هدف قرار دادن برخی مراکز در ارمنستان استفاده میکرد.
بر پایه گزارشهای متعدد، روابط راهبردی با اسرائیل نه تنها در حوزه نظامی و اطلاعاتی بلکه در بسترهای فرهنگی و اجتماعی نیز گسترش یافته است. در این میان، جامعه یهودیان در آذربایجان با حمایت تلآویو به تدریج ساختاری مشابه «دایاسپورا» پیدا کرده و نقش فعالی در تعمیق نفوذ صهیونیستی ایفا میکند. شکلگیری این گروههای اجتماعی و اقتصادی، بخشی از راهبرد کلان اسرائیل برای حضور پایدار در مرزهای شمالی ایران و نفوذ در مناسبات منطقهای است.
آذربایجان در شرایط کنونی نه تنها میزبان دیدارهای محرمانه میان نمایندگان دولت موقت سوریه و مقامات صهیونیستی است، بلکه تلاش میکند نقش میانجی در روند عادیسازی روابط میان دو طرف ایفا کند. توسعه همکاریها با تلآویو و ارتقای روابط با اپوزیسیون سوری، در کنار توسعه زیرساختهای انرژی و حملونقل، فرصتهای اقتصادی و امنیتی مناسبی برای آذربایجان فراهم میکند.
باکو در پی آن است تا با تبدیل شدن به نقطه وصل میان دمشق و تلآویو، نفوذ سیاسی و اقتصادی خود را در منطقه گسترش دهد و و ایضاً از این ائتلافسازی برای پیشبرد برنامههای خود در قره باغ بهرهبرداری کند.
تشکیل جبهه ضد ایرانی
با توجه به حضور همزمان رژیم صهیونیستی در شراکتهای راهبردی با آذربایجان و ارتباط غیرعلنی با برخی رهبران معارضان سوری نمیتوان سفر جولانی به باکو را به عنوان یک دیدار صرفاً دوجانبه تلقی کرد. از دید ناظران منطقهای، باکو در حال ایفای نقش تسهیل کننده در چارچوب یک طرح بزرگتر برای بازتعریف نظم امنیتی در قفقاز جنوبی و غرب آسیاست، نظمی که محور آن مهار نفوذ و حتی خفگی ژئوپلتیکی ایران از مسیرهای امنیتی، سیاسی، مرزی و حتی فرقهای است.
این نظم جدید متشکل از ائتلافی با محوریت تلآویو، پشتیبانی باکو و همراهی چهرههایی چون جولانی در حال شکلگیری است تا چشم انداز و هندسه نظم امنیتی و سیاسی منطقه را تغییر دهد.
بنابراین، سفر اخیر جولانی به باکو را باید حلقهای از زنجیره این تحرکات جدید دانست. حرکتی که اگرچه در حال حاضر جنبهای تاکتیکی دارد اما میتواند در آینده نزدیک به زیرساختی برای شکلگیری محور ضدایرانی در مناطق پیرامونی بدل شود.
با وجود آن که مقامات جمهوری آذربایجان بارها تأکید کردهاند اجازه نخواهند داد از خاک این کشور تهدیدی متوجه تمامیت ارضی ایران شود و همواره تلاش کردهاند در تنشهای میان تهران و بازیگران خارجی خود را بیطرف نشان دهند، شواهد میدانی خلاف این ادعا را نشان میدهد. به ویژه در جریان جنگ ۱۲ روزه، برخی گزارشها حاکی از آن بود که پهپادهای صهیونیستی با عبور از حریم هوایی جمهوری آذربایجان، اقدام به حملاتی در خاک ایران کردهاند. در چنین شرایطی، نزدیکی علنی باکو با دشمنان منطقهای جمهوری اسلامی و ایفای نقش در سناریوهای ضد ایرانی، مسیر خطرناکی را رقم زده که میتواند ایران را ناگزیر به واکنشی قاطع و بازدارنده کند.
در برابر این تحولات ژئوپلیتیکی، ایران نیازمند راهبردی همهجانبه و هوشمندانه است، راهبردی که از ترکیب قدرت سخت، نفوذ نرم، حضور میدانی مؤثر و بهرهگیری هدفمند از دیپلماسی زیرساختمحور شکل گرفته باشد.
حضور پررنگ رژِم صهیونیستی در قفقاز جنوبی و گسترش نفوذ آن در میان گروههای معارض سوری، هشداری جدی برای امنیت و منافع ملی ایران به شمار میآید. بنابراین، در شرایطی که رقبا با ابتکارعمل در حال بازتعریف نظم منطقهای هستند، غیبت ایران در شکل دهی به معادلات جدید، نه تنها فرصتسوزی تلقی میشود بلکه به معنای واگذاری میدان بازی به دیگران است و این بزرگترین تهدید برای موقعیت یک بازیگر منطقهای به شمار میرود.